آتبین و آرتین پسرانی از جنس آسمان

با اینکه خیلی سرم شلوغ بود گفتم اینا رو بنویسم شاید به درد کسی خورد در خرید نمایشگاهیش امیدوارم  یک داستان محشر به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند من هم بغل می خوام کرم اندازه گیری گودال آب مرغ سرخ پا کوتاه راز آبگیر رنگ های آفتاب پرست هر وقت خوک ها پرواز کنند اینحا رو فشار بده مهمان برای خرس بوسه هایی برای بابا یک توپ برای همه سوال بزرگ تق تق ماا گاوهایی که تایپ می کنند چه خوب که ۸ پا نیستی هیولای سبز دریا را نجات می دهد هیولای سبز دنیا را نجات می دهد ژاکت کشاد خرس کوچولو چه جوری میشه بال شکسته ای را درمان کرد دست ها برای زدن نی...

سلام من باز برگشتم یک چیزی بنویسم این روزا درگیر یک سری کار تو دانشگاه هستم (کی نیستم؟) یکم نگرانم برای آتبین باید ببرم دکتر ارتوپد تحقیق کردم می گن دکتر بغدادی خوبه هنوز موفق نشدم وقت بگیرم البته سرم خیلی شلوغه ولی به زودیه زود شاید آخر اردیبهشت هوای تهران خوبه این روزا البته اینجا که ما هستیم زیاد نرفتم وسط شهر ببینم چه خبر فقط خیلی باد میاد باباجون و مامان جون برای پسرا دوچرخه خریدن که خیلی خوشحالن و دوست دارن  والا منم بودم دوست داشتم دیگه  به نظر میاد پسرا این چیزا تو خونشونه به محض نشستن روی دوچرخه ها به دقیقه نرسید شروع به رکاب زدن کردن ولی خیلی زود فهمیدن چطوری فرمون رو کنترل کنن و از موانع عبور کنن&nbs...

  داریم به نمایشگاه کتاب نزدیک می شیم! چه خوب یک لیست از کتابا پیدا کردم (از این ور اون ور گشتم و یافتم) می زارم اینجا شاید به درد کسی خورد